در قرآن از طیّ السماء سخن به میان آمده است. خداوند می فرماید: یَوْمَ نَطْوِى ?لسَّمَا?ءَ کَطَىِّ ?لسِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَا? أَوَّلَ خَلْقٍ? نُّعِیدُهُ?؛ در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم میپیچیم، (سپس) همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را بازمیگردانیم.(انبیاء، آیه 104)
واژه سجل فارسی و همان سنگ گل است و آن خشتی است که بر آن می نوشتند. در قدیم بر روی سنگ یا خشت می نوشتند تا محفوظ بماند. بعدها این واژه بر هر طوماری اطلاق شد که چیزی برای نگه داشت بر آن می نوشتند و می بستند تا این گونه محفوظ بماند.بنابراین، دیگر اختصاص به نوشته روی سنگ یا خشت نبود.(نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی ذیل واژه سجل)
اما طیّ به معنای پیچیدن است و این از پیچیدن مار به دور خود گرفته شده است. نقیض طیّ واژه نشر است. بنابراین گاه سخن از طیّ الکتب و گاه نشرالکتب است که در تضاد و تقابل یک دیگر هستند. خداوند در این آیه می فرماید که خداوند در آغاز جهان را در حالت طیّ داشته و سپس آن را نشر داده و قیامت نیز طی و نشر می کند؛ از این رو، می فرماید که همان طوری که اول آغاز کردیم دوباره همان گونه آن عمل را اعاده می کنیم. پس جهان نخست طی بود و سپس نشر شده و در آینده طی و نشر خواهد شد.
از این اصطلاح قرآنی، طی الارض به عنوان یک عمل انسانی خارق العاده ساخته شده است. طیّ الارض یعنی پیچیدن زمین، یعنی اگر خداوند آسمان را می پیچد، انسانی است که توانایی پیچیدن زمین را دارد؛ با این تفاوت که این عمل شخصی است و شخصی که طی الارض می کند، زمین را در زیر پایش جمع می کند و از نقطه ای به نقطه ای خودش را منتقل می کند یا چیزی را از جایی به جایی دیگر می آورد. این همان کاری است که آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان نبی(ع) انجام داده است: قَالَ ?لَّذِى عِندَهُ? عِلْمٌ? مِّنَ ?لْکِتَ?ابِ أَنَا? ءَاتِیکَ بِهِ? قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ? قَالَ هَ?ذَا مِن فَضْلِ رَبِّى ؛ امّا کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است.(نمل، آیه 40) البته از آیه قبل به دست می آید که چنین توانایی با کمی تفاوت برای عفریتی از جنیان نیز بوده است.
در آموزه های وحیانی اسلام آمده است که انسان به عنوان خلیفه الهی می تواند چهار عمل : 1. طی مکان؛ 2. طی زمان؛ 3. نشر مکان؛ 4. نشر زمان را داشته باشد. به این معنا که می تواند زمان را چون طوماری جمع کرده در روز عاشورا یا هر زمانی دیگر باشد؛ و یا زمان را نشر دهد و پنج دقیقه را به سال یا سالیان تبدیل کند و یا مکانی را نشر دهد و با آن که در یک اتاق تنگ و تاریک است، آن را به جهانی وسیع برای خود تبدیل کند.
نزدیک به این مساله برای کسانی است که خوشحال هستند و زمان برایشان زود می گذرد و یا ناراحت هستند که زمان دیگر می گذرد؛ البته این امر در طی و نشر زمان و مکان، احساس و تخیل نیست، بلکه واقعی است و همانند مرده یک روزه که به حقیقت صدسال عذاب دیده و یا مرده صدساله که تنها از بهشت یک بوس و کنار چشیده است؛ چنان که در روایتی از امیرمومنان(ع) در قبرستان نقل شده است.